۱۳۸۸ فروردین ۹, یکشنبه

قسمت چهارم نوشته طوفان

(بخش دوم مقاله) مکانیزم عملکرد سحر و طلسم و جادوگری و دعا و ابجد و غیره ...

گفته شد که ما وقتی دعا یا طلسم و یا نشانه ای مثلا با استفاده از حروف ابجد و یا صورتی از موجوداتی را بر روی مثلا کاغذ یا فلز و یا سنگ
و پارچه و یا حتی آب و غیره مینویسیم در اصل به واسطه اینکه خلیفه خداوند در هر یک از آسمانها هستیم و دارای روحی هستیم که مجرد و
فراتر از حجابهای نورانی حیات خود را از وجود مقدس حضرت حق میگیرد
این روح ما در هر یک از آسمانهای هفت گانه دارای لباس و یا به قولی کالبدی از همان آسمان و به قول بعضی ها حجابی در مقابل حضرت حق دارد
و در نتیجه این کالبدش میتواند در هر یک از آسمانها فعالیتی را با استفاده از وسیله ای که همان کالبدش است انجام دهد.

برای اینکه مکانیزم کاملی از عملکرد طلسم و دعا و غیره را بدانیم باید با مکانیزم عملکرد آسمانهای هفت گانه خداوند آشنا شویم.
در این آسمانها بنا به تعبیر آیه الکرسی هفت آسمان به دو قسمت آسمانهای نورانی و ظلمانی تقسیم شده اند.
که بنا به مشاهده عرفا آسمانهای اول تا چهارم آسمانهای ظلمانی یا حجابهای ظلمانی برای رسیدن به محضر حضرت حق
یاد شده و آسمانهای پنجم تا هفتم حجابهای نورانی برای درک حضور حق یاد شده است.
و در هر یک از این آسمانها روح کالبدی را از جنس همان آسمان به تن کرده و با کالبدش در همان آسمان حیات و زندگی را تجربه میکند
تا علم ازلی که از حضرت حق دریافت کرده را با تجربه حیات در ابعاد مختلف خلقت ترکیب و قدرت بالفعل روح به صورت بالقوه در آید.
و چون روح سرگرم زندگی در میان کالبدهایش است لذا درک کاملی از حضور در محضر حق را ندارد و وقتی درک کاملی از حضور
حق را به دست می آورد که تمامی کالبدهایش را کنار بگذارد و بدون کالبد و لخت و عریان در برابر نور حضرت حق قرار گیرد
تا بیواسطه بتواند حق را دریابد و مشغله ای از بابت کالبدهای هفت گانه نداشته باشد.

و اما در این دو بعد نورانی و ظلمانی جوهره تشکیل دهنده این آسمانها متفاوت است

جوره تشکیل دهنده حجابهای نورانی نور حضرت حق یا همان نور اهل بیت است که بیواسطه است

و جوهره تشکیل دهنده حجابهای ظلمانی یک پرتو بسیار کوچکی از نور حق که همان نور اهل بیت است که به آن نور شیعیان علی میگوئیم
بدین معنی که خداوند از نورش اهل بیت و روح را خلق کرد و اهل بیت نیز از نورشان نور شیعیان شان را خلق کردند.
در گوشه ای بسیار کوچک در آسمان پنجم با استفاده از یک پرتو نورشان که همان پرتو نور شیعه است آسمانی به نام آسمان چهارم خلق میشود.
و همین طور در گوشه بسیار کوچکی در هر یک از آسمانها آسمانی کوچکتر و زیر مجموعه مانند خلق شد.

که جنس این آسمانهای ظلمانی به نوعی مشابه انرژی دنیای زمخت ما است ولی با این تفاوت که انرژی که ما در دنیای فیزیکی خود میبینیم
بسیار خشن تر و مادیتر وغیر لطیف تر از انرژی است که در آسمانهای بالاتر از نور شیعیان اهل بیت بعنوان جوهره خلق آسمانهای چهارگانه
ظلمانی خلق شده و وجود دارد.

در پائین ترین و بسیار بینهایت ریز ترین قسمت این آسمانها آسمان اول وجود دارد که در گوشه بسیار کوچک آن کلیه میلیاردها کهکشان
و ستاره وسیاره و ماه و خورشید و زمین و نور و فوتون و اتم و الکترونی و کوارک و کوانتوم وغیره خلق شده اند که به واسطه های بسیار
زیاد عنصر تشکیل دهنده اصلیشان از یک پرتو نور شیعیان اهل بیت است که در آسمان چهارم ایجاد شده است.

برخی عرفا که به شهود دریافته اند اعتقاد دارند که پرتو نوری مجرد از اهل بیت یا همان پرتو شیعیان اهل بیت
وقتی از آسمان پنجم به آسمان چهارم می تابد دو قسمت میشود به دو قطب
منفی و مثبت تقسیم شده و ماده و نر تقسیم شده و از این پرتو نور پلاریزه شده یا قطبی شده
زن و مرد و غیره خلق گردیده است. و در اینجاست که خداوند متعال میفرماید ما از هر چیزی جفت جفت خلق کردیم.
و این جفتها و زوج ها و منفی و مثبت ها و نر و ماده ها و ضدیت ها در عالم پنجم وجود ندارند !

هر موجودی در تمامی آسمانهای نورانی و ظلمانی یا با واسطه یا بیواسطه از حضرت حق نور وجود میگیرد و وجود پیدا میکند.
با این تفاوت که اگر این موجود در آسمان هفتم باشد مانند اهل بیت بیواسطه از حضرت حق نور میگیرد و نورش بسیار برنده و
عین نور حق و عین قدرت حق است با این تفاوت که این محدود و نور حق نامحدود است.
هر چه پائین می آئیم این نور با واسطه تابش میکند مثلا در مورد شیعیان نور حق بعد از گذر از اهل بیت به واسطه اهل بیت
بر شیعیان می تابد و به شیعیان وجود میدهد.
همین طور وقتی این نور وارد آسمان چهارم میشود یعنی که ابتدا از سوی حق و از گذر از وجود اهل بیت و بعد از آن گذر از وجود شیعیان
وارد دنیای آسمان چهارم شده و آنجا را خلق و به وجود آورده است.
تا اینکه این واسطه ها به جائی میرسند که در نهایت به دنیای فیزیکی ما و ماه و خورشید و زمین و کهکشان و اتم و مولکول و غیره میرسند.

و بنا به فرموده قران این نور که از سرچشمه خداوند آمده و با تابش بر خلقت به همه چیز وجود داده است
در دنیای فیزیکی ما باعث خلق اتم مولکول و طلا و زمین و خورشید و حتی نور فیزیکی خورشید و ماه و غیره
و حتی باعث خلق انرژی های مختلف دنیای مادی میشود.

حال من و تو بعنوان یکی از مخلوقات وقتی میخواهیم در مکانیزم این خلقت مثلا مادی یا غیر مادی در آسمانهای بالاتر تغییری ایجاد کنیم
مثلا اگر بخواهیم آهنی را به طلا تبدیل کنیم در اصل به اتمها و مولکولهای تشکیل دهنده آهن دستور میدهیم که آرایش اتمی خود را تغییر داده
و آرایش اتمی طلا را به خود بگیرند. و چون بقول خداوند در قران اینها همگی دارای درک و شعور هستند و خداوند را تسبیح میکنند
زیرا که جنسشان را که از نور خداوند سرچشمه میگیرد میدانند و مثل ما ها مست و نادان نیستند لذا بسته به اینکه این دستور
از چه منبعی آمده باشد دستور را اجرا یا رد میکنند.

هر چقدر این دستور از نزدیکی سرچشمه خلقت صادر شده باشد به همان اندازه اجرای دستور قطعی تر خواهد بود.
ما نامی قراردادی برای این دستور میگذاریم و به آن انرژی دستور میگوئیم.
حال هر چقدر این انرژی ساتع شده قویتر باشد اجرای دستور آنی و دقیق خواهد بود
بعنوان مثال خداوند که سرچشمه همه نورها است در قران میفرماید : و انما یقول له کن فیکون
پس هنگامی که به چیزی میگوئیم باش پس همان لحظه خلق شده و میباشد.

اما در مورد من و شما وقتی ما میگوئیم که در هوا سیبی از غیب حاضر شود حاضر نمیشود زیرا که نور کا قدرت روشن کردن عدم را
به وجود ندارد و چیزی که وجود ندارد باید نور کافی به او برسد تا روشن شده و خلق شود.
این مورد مانند این است که وسط جنگل فردی با نور فندک بخواهد جنگل را روشن کند
ولی خداوند جنگل را با نور خورشید روشن میکند خوب تفاوت این روشن شدن با آن خیلی متفاوت است و فندک نمیتواند
جنگل بزرگی را قابل دیدن کند.

حال در این میان هر کاری که برای افزایش این انرژی که بتواند در خلقت تغییر ایجاد کند میتواند
در بر آورده شدن خواسته ما موثر باشد.

چون نور اهل بیت و در مرحله بعد از آن شیعه نور خود را با انرژی بیشتری نسبت به بقیه کائنات
از خداوند میگیرند لذا توان انجام و دخل و تصرف در کائنات را نیز به راحتی دارند.
و هیچ چیزی برای آنها غیر ممکن نیست به حدی که حتی میتوانند دنیائی همانند کهکشانها را نیز خلق کنند.

اما چرا ماها که شیعه هستیم نمیتوانیم این کار را بکنیم ؟

دلیل این است که نام ما شیعه است نه خود ما!

شیعه واقعی همانند عمار یاسر است که وقتی یهودیان امدند و به پیامبر گفتند که آن سنگی که دویست نر نمیتوانند بردارند را
بردار پیامبر به عمار یاسر دستور داد و عمار یاسر به راحتی برداشته و به بالای کوهی پرتاب کرد و تکه تکه خورد شد!

از آنجائی که در اکثر اوقات به این راحتی نمیتوانیم شیعه باشیم
می آئیم و با ابزارهای مختلفی انرژی های مختلفی را از کائنات جمع میکنیم تا با استفاده از این نور یا انرژی
بتوانیم در کائنات و در دنیای فیزیکی خود دخل و تصرف بسیار کوچکی انجام دهیم.
این ابزارهای مختلف توسل جست به نور شیعه و یا نور اهل بیت است.
یعنی ما اهل بیت را و یا شیعه های واقعی را واسطه و شفیع خود ( دور از چشم وهابیها :) )
برای کسب نور بیشتری از حق برای انجام تغییر در زندگی مادی و یا معنوی خود قرار میدهیم.

برای این منطور تعدادی ابزار مادی و تعدادی ابزار معنوی وجود دارند.

ابزارهای مادی مانند استفاده از سنگهای قیمتی ، فلزهائی با جنس های خاص مثلا مس یا برنج یا برنز و آهن و غیره ...
و یا استفاده از عناصری مانند آب ، باد ، آتش ، خاک و غیره ...
و یا استفاده از انرژی موجود در صورتهای فلکی مانند دوازده صورت فلکی دوازده ماه سال که یکی از آنها شرف شمس است
و همچنین استفاده از انرژی خادمین علیا و یا سفلی و موکلین و یا ملائکه و غیره
و یا انرژی ماه و خورشید که در زمانهای خاصی از ماه و یا سال به اندازه و مقدار و جنس خاصی میرسد
استفاده میکنیم تا انرژی آنها را مثلا با بخور و بوی مناسب خواسته مان و غیره ترکیب کنیم تا انرژی همه اینها جمع شده و
باعث تغییر در آرایش اتمها و یا مسیر حرکت زندگی در داخل بعد زمان و باز شدن بخت و روبرو شدن با پسر یا دختر مورد علاقه و غیره
و یا تنظیم آرایش مولکولهای بدن برای از بین رفتن بیماری و غیره داشته باشیم.

ولی قدر مسلم این است که اگر به نور خالص دسترسی داشته باشیم نیاز به این همه شعبده بازی نداریم
و همانند خداوند متعال میتوانیم بگوئیم که کن فیکون باش پس میباشد.

زیرا که خداوند متعال برای خلق کردن نه نیاز به روزه گرفتن و ترک حیوانی دارد و نه سوزاندن بخور و نه هیچ چیز دیگر
که بخواهد مثلا کیمیاگری کند و طلائی خلق کند یا بیماری فلانی را درمان کند
و یا برای دختری پسری را بفرستد و یا بخت کسی را باز کند و غیره و غیره ....

در نتیجه علت استفاده از طلسم و ابجد و غیره در این است که ما نور اهل بیت را نداریم.

و به واسطه های بسیار ضعیفی از نور اهل بیت یعنی خخدمتگذاران علیا یا سفلی و غیره و عناصر مورد علاقه موکلین و فرشته ها
مانند سنگهای قیمتی و یا طالع های خاص که مورد توجه مولکین و غیره است استعانت و شفاعت میجوئیم.

در اصل کسی که به جادوگری حتی به جادوی سیاه معتقد باشد و حتی به کمک گرفتن از شیطان معتقد باشد
با شنیدن اعتقادات وهابیون که به شفاعت اعتقاد ندارند به آنها خواهد خندید زیرا که قانون جادوگری چه جادوی سفید و روشنائی بخش
و چه جادوی سیاه و شیطانی همه از فلسفه شفات و امداد و کمک گرفتن مشتق شده اند ولی با این تفاوت که یکی از نور خداوند و اهل بیت و شیعیان
کمک میگیرد و یکی از تاریکی شیطان و موکلین شیطانی یا به قولی سفلی برای رسیدن به آرزویش کمک میگیرد.

اما نکته مهم در این است که اگر به جای استفاده از نور اهل بیت و نوری بیواسطه تر احتمال سقوط و نتیجه بر عکس بسیار کم شده و به انسان قدرت میدهد
که در کنار بر آورده شدن حاجاتش به منبعی از نور تبدیل شده و به سمت بالا و قدرت بیشتری حرکت کند. در حالی که در جادوهای سیاه و
طلسمهای غیر شرعی شیاطین از نوری بسیار جزئی که ما در درون خود داریم استفاده کرده و با بخش ناچیزی از آن حاجات ما را بر آورده میکنند.

نتیجه آن که در جادوها و طلسمهای شیطانی ما انرژی را از دست داده و به بر آورده شدن حاجت میرسیم
در حالی که در طلسمها و جادوهای مشروع و مدد جوئی به اهل بیت و شیعیان راستین اهل بیت ما نه تنها انرژی و نور از دست
نمیدهیم بلکه انرژی و نور به دست آورده و مقداری را در درون خود ذخیره کرده و با مقداری از آن برای بر آورده شدن حاجت خرج میکنیم.



با عرض معذرت که سخن به درازا کشید و شاید از حوصله خواندن خارج شد.

همین طور نتوانستم موضوع را شفافتر از این بنویسم این را به حساب نقص روحی و جسمی و وجودی و کمی نور این جانب بگذارید
و مرا عفو نمائید.

التماس دعا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر